« تأملی پیرامون واژه ی مِزگُت ( Mzgawt )»
حروف مسجد به مِزگُت تغییر یافته است و بدلیل حاکمیت فرهنگ شفاهی این
دگرگونی وارد منابع مکتوب گردید. تغییر و تبدیل واژه ها و نامها در ادبیات
فارسی و کُردی امری معمول بود. مانند: واژه وَزرگ پهلوی در فارسی به صورت
بزرگ در آمده است یا واژه مسگر فارسی= در کُردی به صورت مزگر در آمده است.
مقدمه
در
سرزمین ما ایران از دیرباز فرهنگ و زبانی معمول بود که در گذر زمان دستخوش
تحول و دگرگونی گردیده است. اما با بازشناسی و مطالعه علل تحول و دگرگونی
ها می توان دریافت که تا چه اندازه از آثار و نشانه های فرهنگ کهن اینک در
سینه مردم پاک سرشت ایران زمین جاودان مانده و چه بخش هایی از فرهنگ گذشته
در سیر تاریخ، محو و کدام عناصر فرهنگی بیگانگان در فرهنگ ما هضم شده و
شکل جدیدی یافته است. و تلاش گذشتگان در حفظ و صیانت فرهنگ، مقاومت آنان،
علل تحول و دگرگونی فرهنگی،اختلاط فرهنگ ها و ابداع واژه های نو پی برد.
معنی مِزگُت در منابع فارسی و کردی
- در لغت نامه دهخدا: به معنای نمازخانه، مسجد، خانه خدا، بیت الله و خانه ای که برای پرستش پروردگار سازند.
- فرهنگ معین: به معنی مسجد آمده است.
- فرهنگ کُردی – فارسی هژار: با ترکیبات و ساخت های مختلف از جمله مزگان، مزگی، مزگ، همه به معنای مسجد و معبد آمده است.
- فرهنگ کُردی خال: مزگه وت را محل و جایی که مسلمانان در آن نماز می خوانند.
- در فرهنگ کُردی – عربی (عبدالکریم شیخانی): به معنی مسجد آمده است.
منشأ واژه مِزگُت و سیر تحول تاریخی آن
در
بررسی و ریشه یابی واژه مِزگُت ابتدا این فرض را پیش می آورد که ایرانیان
در قبل از اسلام به محل عبادتشان مِزگُت می گفته اند. با ورود اسلام به
ایران و گرایش ایرانیان به اسلام آنان مسجد را نیز مِزگُت خواندند. اما در
اوستا هیچگونه اشاره ای به مِزگُت نشده است. حتی داریوش هخامنشی در کتیبه
بیستون می گوید: گئومات مغ معبد ها (ایادانه) Ayadane ( یا ایدنا معبد
خدایان، پرستشگاه ها، خانه خدا ) را خراب کرد. در قرن پنجم قبل از میلاد
خشایار شاه هخامنشی در کتیبه خود آورده است که وی معابد دئیوه دانه (محل
خدایان قدیمی) یا پرستشگاه دیوان را خراب کرد. واژه هایی چون : بگدانه،
اَوَهَنَه ، مان آتشان به معنی معبد و پرستشگاه و خانه آتش بوده است.
همچنین دَآتشان، آتشدان، اَدورگاه، آتشگاه، آتشکده، آدریون، یشت خده،
ارویسگاه، یزشنگاه همه به معنی محل عبادت در میان زرتشتیان متداول بوده
است.
به این ترتیب در هیچکدام از منابع قبل از اسلام برای
محل عبادت واژه مِزگُت بکار نمی رفته است. حتی امروزه از آثار و ویرانه
های معابد و آتشکده های زرتشتیان با عنوان آتشگاه و آتشکده نام برده می
شود. در صورتی که در غرب کشور در زبان کُردی، مردم مساجد را در محاوره و
ادبیات مکتوب مِزگوت می خوانند:
کان صه دججور صه لاو بانگیان لی به رز ئه بیته وه مزگه وته کمنارهجی مزگه وته انیش له خوشیدا ده ماخیان به رزه
قانــع کـه تو بـودایکـی وه تـه ن خـزمـه تی ناکـــه ی راستـو به بــرو مـزگـه ت و ده س کـه بـه مـوناجـات. ( دیوان قانع)
مـــن گـریـام رام کــرد بـو رُو روری مـزگــــه وت زور دار تییـری خـوای لـی کــه وت، لــه وی کــه وت.(دیوان ره مرد)
مـــن خــــه ریـــک ئیــــش زام جــیـــایــــی نیشتــه ی گـــوشــه ی تــار مــزگــی ی تـه نیـایـی. (فرهنگ هزار)
مشابه واژه مِزگُت در زبان کُردی، ساختهای غیر دینی نیز دارد مثل:
مزگه وته= نام روستایی در کردستان مزگان= قلوه سنگ
مزگه ر= مسگر (سفید گر) مزگانی= مژدگانی.
واژه ی مِزگُت اگر چه امروزه در محاوره و ادبیات مکتوب فارسی کاربردی ندارد. اما در گذشته بکار می رفت مانند :
راهی است اینکه همبر باشد درو به رفتن
درویش با توانگر، با مزگتی کنشتی (ناصر خسرو)
ببست رهگذر دیو و بیخ کفر بکند
بجامی بتکده بنهاد مِزگُت و منبر (عنصری)
سخن دوزخی را بهشتی کند
سخن مِزگُتی را کنشتی کند (اسدی)
صد مرد و پیر و جوان ................. اندر آن مِزگُت نشسته اند.(تاریخ بیهقی)
در
برخی از مناطق کشور از جمله در دیناچال از توابع شهرستان تالش (استان
گیلان) آثار و بقایای مسجدی را مِزگُت (اسپیه مِزگُت) می خوانند. همچنین
منطقه ای از توابع فومن در استان گیلان به سیا مزگی معروف می باشد. در
حالیکه اغلب مردم از اصل و منشأ و حتی معنی این واژه بی اطلاع اند.
در باره منشأ واژه مِزگُت :
علامه
دهخدا منشأ واژه مِزگُت را آرامی دانسته که از آرامی وارد زبان عربی و از
عربی وارد زبان فارسی شده است که البته با وجود حرف «گ» درمِزگُت بعید به
نظر می رسد از عربی وارد زبان فارسی شده باشد. عدم آگاهی کافی ما از
تحولات فرهنگی در آغاز استیلای اعراب بر ایران مانع مطالعه و بررسی جامع
در برخی موضوعات می گردد. در برخی منابع که اغلب از تاریخ بخارا (نرشخی)
نقل کرده اند پیرامون دشواری تلفظ واژه های عربی برای ایرانیان اطلاعات
مختصری ارائه داده اند. «در آغاز استیلای اعراب، ایرانیان قادر نبودند
لغتهای سامی را درست به زبان برانند. « دشواری و فهم آموختن عربی برای
مردم به حدی بود که در خراسان و ماوراء النهر به مردم اجازه داده شد بخشی
از نماز را به فارسی و با لهجه محلی خود بخوانند. »
تأثیر فرهنگ شفاهی بر فرهنگ مکتوب
در
گذشته بیشتر مردم از خواندن و نوشتن بی بهره بودند و آنچه را که می شنیدند
تلفظ می کردند. بر خلاف امروز که تلفظ نادرست واژه ها و لغات از طریق
ادبیات مکتوب و یا رسانه های چاپی اصلاح می گردد. از سویی بالا بودن میزان
سواد اکثر افراد جامعه مانع از ورود واژه های نادرست محاوره ای به ادبیات
مکتوب و نوشتاری می شود به عبارتی امروزه ادبیات شفاهی و محاوره ای متأثر
از ادبیات مکتوب می باشد. اما در زمان های گذشته میزان تأثیر و نفوذ
ادبیات شفاهی بر ادبیات مکتوب بیشتر بوده است.
به نظر می
رسد در آغاز ورود اعراب به ایران تلفظ مسجد برای ایرانیان دشوار بود. به
دلیل آنکه در تلفظ مسجد و مِزگُت تفاوت زیادی به نظر نمی رسید. تغییر و
تبدیل حروف واژه ها به آسانی صورت گرفت و بعد ها به همان شکل وارد ادبیات
مکتوب گردیده است.
تبدیل و تغییر حروف واژه ها در ادبیات فارسی و عربی نیز معمول بوده است مثل:
- واژه ی وَزرگ پهلوی= در فارسی به صورت بزرگ در آمده است.
- دناریوس و دراخمه= در فارسی به دینار و درهم تبدیل شده است.
- واژه ی ظاهراً عربی العراق= از واژه فارسی اراغ (زمین های پست) می باشد.
- واژه ی عربی شک= از فارسی چک (سند، حواله) می باشد.
- قرطق عربی = از فارسی کرته ( ردا ) گرفته شده است.
-
واژه ی بغداد = از نامهای ایرانی به صورت بغداته به معنی (بغ داد) خداداد که
بعدها به نام محل اطلاق شده است. در زبان ارمنی بغداته به بگرات تلفظ می
شد.
- عطاء الله در عربی و الله وردی در ترکی = دگرگون شده
واژه ی بغداته ایرانی می باشد. بغ در اوستا به معنی سرور و بزرگ است. مثل
واژه خدا در اوستا با واژه های دیگر آمیخته شده است. مثل بغودات به معنی
بغ داد ( خداداد ) خدابخش یا آفریده خدا. این واژه بعدها که وارد زبان
عربی شد. اعراب در تلفظ آن به صورت عطاءالله در آوردند و در ترکی به صورت
الله وردی( خداداد)درآمد.
یقیناً واژه مزگت نیز از قاعده
تغییر و تبدیل مستثنی نبوده است و بدلیل دشواری تلفظ مسجد برای غیر عرب،
مسجد با تغییر حروف مزگت تلفظ شد. تغیر و تبدیل حروف واژه ها در زبان کردی
بدلیل دشواری تلفظ منحصر به مسجد (مزگت) نبوده، بلکه در بسیاری از واژه
های صورت گرفته از جمله:
تبدیل مسگر به مزگر = س به ز تبدیل شده است.
تبدیل = مژدگانی به مزگانی = ژ به ز تبدیل شده است.
تبدیل = احمد به احمو
تبدیل = محمود به محمو
منابع وماخذ
1- اومستد.ا.ت، تاریخ شاهنشاهی هخامنشی، مترجم دکترمحمد مقدم ، امیرکبیر، تهران ، چ.سوم، 1380،
2- دیاکونوف.ایگور، تاریخ ماد، مترجم کریم کشاورز، علمی فرهنگی، تهران، 1377،چ اول،
3- گرن.گئوویدن، دینهای ایران، مترجم دکتر منوچهر فرهنگ، آگاهان، تهران، 1377، چ.اول،
4- سروشیان.جمشید، فرهنگ بهدنیان، انتشارات دانشگاه تهران، تهران،1370، چ.سوم،
5- مولوی تاوگورزی.عبدالرحیم، دیوان مولوی، انتشارات کردستان، سنندج،1378،
6- قانع ،.محمد، دیوان قانع، کردستان، سنندج، ص 45 .
7- محمودآقا. توفیق بگ، دیوان پیره میرد، وزارت فرهنگ(عراق)، بغداد، 1990 ،
8- شرفکندی. عبدالرحمن، فرهنگ کردی-فارسی(هژار)، سروش، تهران،1385، چ.اول، .
9- دهخدا.علی اکبر، فرهنگ دهخدا، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، 1373، چ.اول، .
10- زرین کوب. دکتر عبدالحسین، تاریخ مردم ایران، ج2 ، امیرکبیر، تهران، 1368،چ.اول،
11- خانلری.دکترناتل، تاریخ زبان فارسی، سیمرغ، تهران، 1374،چ.پنجم،ص74 .
12- فرای.ر.ن، تاریخ ایران(کمبریج)،ج3، مترجم حسن انوشه، امیرکبیر، تهران، 1363،چ.اول،
13- فرای.ریچارد، عصر زرین فرهنگ ایران، مترجم مسعود رجب نیا، سروش، تهران، 1358،چ.اول . .
14- اوشیدری.دکترجهانگیر، دانشنامه مزدیسنا، نشر مرکز، تهران، 1371 ، چ.اول، .